کرسی «روایتهایی از مسیر پر پیچ و خم کار فرهنگی»، با روایتگری هدایت الله بهبودی به همت مدرسه ماه حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، در کرسی روایتهایی از مسیر پر پیچ و خم کار فرهنگی، هدایت الله بهبودی به بخشهایی از زندگی پر فراز و نشیب خود اشاره کرد و در بخشی از صحبتهایش گفت: سال 1365 وارد دانشگاه شدم و به خوبی به یاد دارم که وقتی از سر در دانشگاه تهران رد میشدم، چقدر خجالت میکشیدم. در آن دوره حسم این بود که هم سن و سالانم در جبهه زیر ترکش خمپاره هستند و من با آرامش به دانشگاه آمدهام؛ بنابراین سعی میکردم عملکرد خوبی در درسخواندن نشان دهم تا شاید در این بخش کاری کنم.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش از بهرههایی که از اساتید دانشگاهی در دوران تحصیل برده بود و همچنین درباره نوشتن دو کتاب «ادبیات نوین ایران پیش از نهضت مشروطه» و «ادبیات در جنگهای ایران و روس» صحبت کرد.
در دام دزدان ایتالیایی
بهبودی در بازگویی خاطرهای از سفر به آلمان گفت: در ماه اول انقلاب اسلامی، یکی از اقوامم که در آلمان بود، از من خواست تا به آن کشور بروم. از او پرسیدم که آیا میشود در آنجا درس خواند؟ و او جواب داد: بله. پدرم در آن زمان یک پیکان داشت؛ آن را 34 هزار تومان فروخت و خالهام جیبی در داخل یکی از پیراهنهایم دوخت تا پول را که خرج سفر بود در آن بگذارم. بنابه دلایلی تصمیم گرفتم از ترکیه به آلمان را با قطار سفر کنم و در این مسیر از چند کشور میگذشتم. در میلان، نمایشگاه صنعتی برپا شده بود که از همه دنیا، مردم را به این شهر کشانده بود و به همین دلیل مسافرخانهها و هتلها پر بود. برای اینکه پولم را نگه دارم، فکر کردم شب را در ایستگاه قطار بگذرانم. در همانجا با چند تن آشنا شدم که با نوشیدنی آغشته به خوابآور، مرا بیهوش کردند و تمام پولم را دزدیدند.
از تاریخ بدم میآمد
این پژوهشگر که پیش از پژوهشهای تاریخی و نویسندگی، در رشته پزشکی تحصیل میکرده، درباره تغییر مسیر آموزش خود نیز توضیح داد: رخدادهای اجتماعی در روحیات و تصمیمگیریهای ما تاثیرگذار هستند. در دوره دبیرستان از تاریخ بدم میآمد اما بعد از انقلاب، زیر و رو شدن اجتماع در تحولات درونی آدمها از جمله من تاثیر گذاشت و همین امر باعث شد در انتخاب رشته، تاریخ را هم به عنوان اولویتهایم برگزینم.
وی در خاطرهای مربوط به چگونگی ازدواجش گفت: با بازگشت از خارج از کشور، سال 1359 در ایذه برای عشایر انبار علوفه و خانه بهداشت میساختم و اگرچه توقعی برای گرفتن پول نداشتم، اما در زمان بازگشت از ایذه، مسئولان 10 هزارتومان به من دادند. همان زمان یکی از خویشاوندان در حزب جمهوری اسلامی، دختری را برای ازدواج پیشنهاد داد و ما زندگی مشترک را با سختی زیاد شروع کردیم؛ طوری که گاه با فروش کوپن اول ماه را به آخر ماه میرساندیم.
اتوبوس دو طبقه ماشین عروسمان بود
بهبودی درباره همسرش نیز به نکات جالبی اشاره کرد و افزود: او آدمی نبود که مجبور به زندگی با من باشد، پدرش کارمند عالی رتبه سازمان برنامه و بودجه بود و در آن زمان ماهانه 10 هزار تومان حقوق داشت. من خانهای در یکی از خیابانهای فرعی جمهوری کرایه کردم. آن خانه دو اتاق در پایین و دو اتاق طبقه بالا داشت و صاحبخانه در طبقه دوم زندگی میکرد. حمام چند کوچه آن طرفتر و آشپزخانه در حیاط بود، اتاقها نمور بودند اما ما داوطلبانه این شرایط را پذیرفتیم؛ چراکه میگفتیم دوستان ما این روزها در حال تحمل شرایط بدتری هستند.
وی درباره سختیهایی که تحمل کرده اظهار کرد: آن زمان همه چیز کوپنی بود و ما گاه با فروش کوپن اول ماه را به آخر ماه میرساندیم. ماشین عروس ما اتوبوس دو طبقه بود. همسرم میگفت خیال میکنم با یک امامزاده ازدواج کردهام اما بعدش فهمید اشتباه کرده است. با این حال پشیمان نیست. حاصل ازدواج ما دو فرزند بود؛ پسرم در کودکی علاقههای عجیبی به نگارش نشان داد ولی خیلی زود راه کج کرد و به جایی در دوران بلوغ رسیده بوده که فکر میکرد هر کاری پدرش میکند نباید انجام بدهد! بعد هم به سراغ طراحی رفت.
این تاریخ نگار انقلاب اسلامی در بخش دیگری از خاطراتش به تعهد خود به نگارش اشاره کرد و گفت: برای دورهای، روزنامه نگار شدم اما وقتی از روزنامهنگاری سرخورده شدم، در مقطعی تصمیم به ورود به دانشگاه گرفتم، میخواستم درس بخوانم. از آنجا که عربی خوب میدانستم از ساعت 6 صبح تا 8 شب دست از تلاش بر نمیداشتم و همین موضوع من را دچار ناراحتی پوستی کرد اما در نهایت باعث شد بدون هیچ سهمیهای با رتبه سه رقمی وارد دانشگاه شوم.
تعطیلی نشریه کمان
وی درباره تعطیلی نشریه کمان که هدایت الله بهبودی مدیر مسئول آن بود، تشریح کرد: ما به جایی رسیدیم که دیدیم امکان تولید مطلب نداریم. بنابراین گفتم تمام. من از 60 شماره آخر این نشریه اصلا راضی نبودم و فکر میکردم باید محتوایی تولید شود که با خواننده حرف بزند و در حقیقت کار از جایی تمام شد که ما تمام شدیم. ما از ابتدا در این نشریه تنها بودیم و کسی نیامد عصایی زیربغل ما بگذارد تا در راه رفتن کمک کند؛ البته معدود حمایتهایی وجود داشت اما این تنهایی در وهله اول بخاطر لحن و ادبیاتی بود که ما در کمان بکار بردیم و این با قرابت رسمی روزگار چندان سازگار نبود.
وی ادامه داد: ما نمیخواستیم کشور برایمان دست بزند، اما توقع نداشتیم کسانی که خود را شاغل در این حیطه میدانند، با ادبیات بدی با ما حرف بزنند. عوامل موثر در تصمیم به تعطیلی کمان، هم مسائل مالی بود، هم نگاه از بیرون و هم خودمان که همزمان چندین مشغله داشتم.
بهبودی رسالت هر انسان را انجام کاری میدااند که هیچ فرد دیگری نمیتواند آن را به سرانجام رساند. او گفت: هر انسان استعدادی دارد تا کاری کند که هیچکس نمیتواند. بنابراین مهم این است که آدم به خودش مراجعه کند و این یعنی آبادانی دنیا. باید بدانیم برای شناخت خدا اول باید خود را بهتر بشناسیم و اساس آفرینش بر این است که قدرت خود را ببینیم و داراییهایمان را تقویت کنیم.
وی در بخشی از سخنانش به محدودیت زمان و اهمیت نوع نگاه در کسب موفقیت اشاره و تاکید کرد: همه باید به اندازه تواناییهایمان به خوبیها بیفزاییم واز بدیها کم کنیم. در گذشته افراد در حال تحمل هم بودند ولی اکنون ما فکر میکنیم که حتما دیگری باید نوع نگاهش نزدیک به ما باشد تا تعاملی برقرار شود. ما خیلی خود را تجزیه میکنیم و تحملمان پایین آمده است؛ در حالیکه ما همه از عائله این سرزمین هستیم.
این تاریخنگار انقلاب اسلامی نویسندگی را هنری ذاتی دانست و افزود: اگر در این زمینه استعدادی در فرد وجود داشته باشد 20 تا 30 درصد از توانایی نگارش با عشق، الگوبرداری و مطالعه محقق میشود.
وی با بیان اینکه نویسنده به تمامی آثارش حس تعلق دارد، به زحمت 5 سالهای که برای نوشتن «الف لام خمینی» تحمل کرده اشاره کرد و این اثر را بخاطر زحمات و حساسیتی که برای نگارشش داشته، دوستداشتنیترین کتاب خود معرفی کرد.
حوزه هنری سازمانی قابل اعتماد و دوستداشتنی است
هدایت الله بهبودی در بخشی از این جلسه چگونگی کار در کتابفروشی، کارگری و دیگر فعالیتهایی که از نوجوانی داشته را تشریح کرد و درباره حوزه هنری گفت: حوزه پدیده عجیبی است. حوزه هنری همیشه نجیب بوده؛ سازمانی پاکیزه و قابل اعتماد و دوستداشتنی است. من معتقدم ادبیات پایداری حوزه هنری حرف اول را در سازمان و تبلیغات اسلامی و کشور میزند.
انتهای پیام/
نظر شما